امام نقی علیه السلام ، خورشیدِ در تبعید

شب خانه روشن می شود چون یاد نامت می کنم

امام نقی علیه السلام ، خورشیدِ در تبعید

شب خانه روشن می شود چون یاد نامت می کنم

هادی! امامنا التقی المتقی، سلام
نور دهم! امام علی‌النقی، سلام

چون جامه که بر قامت زیبا بنشیند
مهر تو به دلهای مصفا بنشیند
هرکس به دلش مهر تو آقا بنشیند
مهرش به دل حضرت زهرا بنشیند

تو با "حسین" فرق نداری، فقط کمی
نامت غـریب مانده میان غـریب‌ها
فما إَحلی إَسمائَکُم
و چه شیرین است نامهایتان
صلی الله علیک یا ابا عبدالله

ای هدایت نجیب! آسمانی غریب!
مضطریم و منتظر، یادگار تو کجاست؟
اللهم عجل لولیک الفرج

وَ جَعَلَنِی مِمَّنْ یَقْتَصُّ آثَارَکُمْ وَ یَسْلُکُ سَبِیلَکُمْ
و خداوند مرا از آنانى قرار دهد که از آثار شما متابعت مى‌کنند و به راه شما مى‌روند

۲۳ مطلب در فروردين ۱۳۹۴ ثبت شده است

(22)روزها ما هستیم

يكشنبه, ۱۶ فروردين ۱۳۹۴، ۰۷:۱۳ ب.ظ

با خودش فکر کرد* حالا که با این سختی توفیق  دیدار امام هادی علیه السلام نصیبش شده و خطرها را به جان خریده بهتر است  سوالی را که مدتی است ذهنش را مشغول کرده است از خود امام بپرسد.رو به امام کرد و پرسید: آقا جان حضرت رسول صلی الله علیه و آله فرموده اند : با روزها دشمنی نکنید که با شما دشمنی می کنند.یعنی چه که با روزها دشمنی نکنید؟ امام فرمودند: "آری، تا آسمان‏ها و زمین به پاست، روزها ما هستیم، شنبه، نام [و کنایه از] پیامبر خداست، یکشنبه، کنایه از امیرمؤمنان ، دوشنبه، حسن و حسین علیهماالسلام ، سه‏ شنبه، علی بن الحسین، محمد بن علی و جعفر بن محمد علیهم‏ السلام ، چهارشنبه، کنایه از موسی بن جعفر، علی بن موسی، محمد بن علی علیهم‏ السلام و من است، پنجشنبه، فرزندم حسن بن علی علیه السلام ، و جمعه، فرزند فرزندم [حجة بن الحسن علیه‏ السلام] که گروه حق خواه بنی آدم، نزد او گرد آیند، و او زمین را پر از داد و عدل کند، همچنانکه پر از ظلم و جور شده است.
این است معنای روزها، پس در دنیا با ایشان دشمنی نکنید، که در آخرت با شما دشمنی می‏کنند." 1

کلام امام علیه السلام که به اینجا رسید فرمودند اینجا برای تو امن نیست . او هم خداحافظی کردو از آنجا رفت.

* صقر بن ابی دلف کرخی از شیعیان امام هادی علیه السلام

1. الخصال: 394 ح 102

  • پریسا انصاری

(21)تویی شرط و شروط من ، اگر گاهی مسلمانم

شنبه, ۱۵ فروردين ۱۳۹۴، ۰۷:۳۵ ق.ظ

طنین نامتان که توی گوشم می پیچد قند توی دلم آب می شود. خودتان که توی زیارت جامعه ی کبیره  گفته اید فما احلی اسمائکم1 من که هرگز شما را ندیده ام ، حتی صدایتان را نشنیده ام طعم شیرین محبتتان را احساس می کنم . باید به آن مرد اصفهانی* حق بدهم که دلش را برای همیشه به شما بسپارد . که شما حجت مسلمانی او بشوید و او شیعه ی شما .برای کاری از اصفهان به سامرا آمده بود تا متوکل را ببیند. شنید مردی از علویان - علی بن محمد-که شیعه او را امامشان میدانند ،نزد متوکل احضار شده و ممکن است خلیفه قصد کشتن او را داشته باشد.

کنجکاو شد ببیند ماجرا به کجا می کشد که ناگهان در میان جمعیت ،چشمش به چهره ی شما افتاد و محبت شما در دلش جای گرفت . دعا کرد خداوند شما را از گزند متوکل حفظ کند. وقتی به مقابل او رسیدید  گفتید خداوند دعای تو را مستجاب کرد، تو هم عمر طولانی و فرزندان زیادی خواهی داشت . شما از آنچه در زوایای پنهان دلش می گذشت خبر داده بودید و دعایتان در حقش به اجابت رسیده بود این بود که او به امامت شما معتقد شد.

1. پس چه شیرین است نامهایتان - زیارت جامعه ی کبیره ی امام هادی علیه السلام

 عنوان از : سید حمید رضا برقعی

*بحار، ج 50، ص 141 و 14
  • پریسا انصاری

... و یمکن فی ایامکم...*

(و مرا از کسانی قرار ده که ) در دوران شما، قدرت و منزلت می یابند

 قال الباقر علیه السلام: «أیام اللّه ثَلاثه یوْم یقُوم القائم و یوْم الکرة و یوْم القیامة»1

 امام باقر علیه السلام فرمودند: روزهایی که اختصاص به خداوند دارد سه روز است؛ روز قیامِ قائم و روز رجعت و روز برپایی قیامت. چرا که در روز قیام قائم، عظمت دین خداوند و در روز رجعت، عظمتِ مقام اولیای الهی و در روز قیامت، عظمت قدرت خداوند بر همگان مشخص می‏گردد.

عنوان از :سید حمید رضا برقعی

* از زیارت جامعه ی کبیره ی امام هادی علیه السلام
1. مختصر بصائر الدرجات، ص 18.

  • پریسا انصاری

(19)امامِ پیرهایِ قوم بودی ، هشت سالت بود...

چهارشنبه, ۱۲ فروردين ۱۳۹۴، ۰۷:۴۳ ق.ظ
پدر در بغداد بود و پسر در مدینه .
روزی که پدرش ابو جعفر - امام جواد علیه السلام - را در بغداد مسموم و شهید کردند، 

ابالحسن امام هادی علیه السلام را دیدم* که گفت: همه ی ما از خدا هستیم و به سوى او باز مى گردیم ابو جعفر (علیه السلام) از دنیا رفت

 . فقال : انا لله و انا الیه راجعون مضى ابو جعفر1

فقیل له : و کیف عرفت ؟ قال : لقد تداخلنى ذلة لله لم اکن اعرفها2

از آن حضرت پرسیدند: چگونه متوجه شدى ؟ فرمود: در درونم  ذلتى نسبت به خدا  راه یافت که تا کنون آن را نمى شناختم .

و او دانست که امام شده است . از همان خضوع و معرفتی که در دلش نسبت به خدا پیدا شده بود، حسی که تا قبل از آن نمی شناخت.

و تنها هشت سال از سنشان می گذشت که خداوند قلبشان را محل تجلی جلال و عظمتش قرار داده بود.

اللّهُمَّ صَلِّ عَلی عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ، وَصِیِّ الْأَوْصِیآءِ، وَاِمامِ الْأَتْقِیآءِ،وَخَلَفِ اَئِمَّةِ الدّینِ، وَالْحُجَّةِ عَلَی الْخَلائِقِ اَجْمَعینَ

بارالها! بر علی بن محمد (امام نقی) درود فرست. او که جانشین اوصیای پیامبر(ص) و پیشوای پارسایان است.

و جایگزین رهبران دین و حجت بر تمام آفریدگان( از صلوات خاصه ی امام هادی علیه السلام)


عنوان از : نغمه مستشار نظامی

* هارون بن فضل
1و2- اصول کافی- ج 1 – ص 381

  • پریسا انصاری

(18)رنگ خدا

سه شنبه, ۱۱ فروردين ۱۳۹۴، ۰۸:۰۱ ق.ظ

می گفت پولت رو توی بانک بگذار و سرِ ماه بدون زحمت و دردسر سودش رو بگیر ...

اما ما تصمیم داریم با چند تا دوست ِ همفکر و هم عقیده توی یک کار تولیدی سرمایه گذاری کنیم .تا هم چند نفر بیکار مشغول به کار بشوند و هم پولمون رو  توی مسیر درست استفاده  کنیم و به رونق اقتصادی شهرمون هم کمک کنیم .


عادت داره وقتی به مهمانی میره یا خودش مهمان دعوت میکنه در مورد میزبان یا مهمانانش با من حرف بزنه . این کار براش به سرگرمی و تفریح تبدیل شده .

چند روز پیش طبق معمول سوژه ی مورد نظر رو انتخاب کرده بود و داشت شروع می کرد که ...

گفتم ببین هر کسی عیبی داره ، گل بی خار خداست ، کاری که تو داری انجام میدی اسمش غیبته . گاهی هم به شوخی گوشهام رو می گیرم و میگم من دیگه نمی شنوم . اونم دیگه ادامه نمیده.

دوباره  به یک عروسی دعوت شدم . بعد از مدتها می تونم  اقوام و دوستانم رو ببینم و از بودن در کنارشون لذت ببرم . تازه به حضور توی یک فضای شاد هم خیلی نیاز دارم .

اما با شناختی که ازشون دارم مطمئنم که جشنشون خالی از گناه نیست.

فقط همین یک  شبه دیگه. من که نمی خوام کاری کنم ، نقشی هم توی برگزاری جشن ندارم  خوب شادی کردن اونها با من فرق داره . این مراسم مال اونهاست و خودشون تصمیم می گیرند که چطور برگزارش کنند

و من هم تصمیمم را گرفته ام درست مثل آنها اما به سبک خودم.

و این ماجرای هر روز ماست گاهی در درون خودمان و گاهی بین ما و دیگران باید تصمیم بگیریم . باید انتخاب  کنیم  می خواهیم همرنگ جماعت بشویم، یا  رنگ خدا بگیریم* ، یعنی تسلیم امر خدا و بنده ی او باشیم .

مولایم امام هادی علیه السلام می فرمایند : - لَو سَلَکَ النّاسُ وادِیاً شُعباً لَسَلَکتُ وادِیَ رَجُلٍ عَبَدَاللهَ وَحَدَهُ خالِصاً
اگر مردم در راههای مختلف حرکت کنند. هر آینه من در مسیر و وادی مردی حرکت خواهم کرد که خدا را به تنهایی خالصانه عبادت می کند.
میزان الحکمة، ج3، ص 60

الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِی هَدَانَا لِهَـذَا وَمَا کُنَّا لِنَهْتَدِیَ لَوْلا أَنْ هَدَانَا اللّهُ 

 ستایش خدایى را که ما را بدین [راه‏] هدایت نمود، و اگر خدا ما را رهبرى نمى‏کرد ما خود هدایت نمى یافتیم

سوره ی اعراف آیه 43

 * صِبْغَةَ اللّهِ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللّهِ صِبْغَةً       رنگ الهى [توحیدى را بگیرید] و چه رنگى از رنگ الهى خوش‏تر است؟     البقرة 138

  • پریسا انصاری
یحیی بن هرثمه* می‏ گوید:در مسافرتی از مدینه به سوی بغداد، در بین راه بسیار تشنه شدیم و با یکدیگر درباره‏ ی بی ‏آبی و تشنگی حرف می ‏زدیم. حضرت هادی علیه ‏السلام فرمود: «در جلو ما آبی است گوارا که از آن آب خواهیم نوشید.» مختصر راهی رفتیم، رسیدیم به درخت بسیار بزرگی که سایه افکنده بود. کنار آن درخت چشمه آب سرد گوارائی بود که آب از آن می‏ جوشید.
همگی از آب آن چشمه نوشیدیم و قدری استراحت کردیم و شمشیر خودم را به آن درخت آویزان نمودم. موقع حرکت از آن منزل، من فراموش کردم که شمشیرم را بردارم. بعد از آنکه مسافت زیادی پیمودم، شمشیر یادم آمد. پس غلامم را فرستادم تا آن را بیاورد. غلام رفت شمشیر را آورد ولی دیدم مبهوت و متفکر است. سؤال کردم: «چرا چنین هستی؟! گفت: «رفتم شمشیر را برداشتم ولی نه درختی بود نه چشمه‏ ی آبی و نه اثری از چشمه!
خدمت امام هادی علیه‏ السلام شرفیاب شدم و گفته‏ ی غلام را خدمتش عرض کردم. پس حضرت مرا قسم داد که تا زنده ‏ام این کرامت را به کسی نگویم.1

* یحیی بن هرثمه :مأموریت داشت امام هادی(ع) را از مدینه به سامرا ببرد.

عنوان از : وحید قاسمی
1. ثاقب المناقب.
منبع: عجایب و معجزات شگفت‏ انگیزی از امام هادی‏؛ واحد تحقیقاتی گل نرگس؛ شمیم گل نرگس چاپ چهارم 1386.
  • پریسا انصاری

(16)شیر کرنش می کند خورشید عالمتاب را

يكشنبه, ۹ فروردين ۱۳۹۴، ۰۷:۳۳ ق.ظ

شیخ سلیمان بلخی قندوزی، از علماء اهل تسنن، در کتاب ینابیع المودة می‏نویسد: مسعودی نقل کرده است که متوکل فرمان داد سه رأس از درندگان را به محوطه کاخ او آوردند. آنگاه امام هادی را به کاخ خود دعوت کرد و چون آن گرامی وارد محوطه کاخ شد دستور داد در کاخ را ببندند. اما درندگان دور امام می‏ گشتند و نسبت به او اظهار فروتنی می‏ کردند و امام با آستین خویش آنان را نوازش می‏کرد. سپس امام به بالا نزد متوکل رفت و مدتی با او صحبت کرد و بعد پایین آمد و باز درندگان همان رفتار قبلی را نسبت به امام تکرار کردند تا امام از کاخ خارج شد. بعدا متوکل هدیه بزرگی برای امام فرستاد. به متوکل گفتند: «پسر عموی تو (امام هادی علیه‏ السلام) با درندگان چنان رفتار کرد که دیدی، تو نیز همین کار را بکن!» گفت: «شما قصد قتل مرا دارید! و فرمان داد این جریان را فاش نسازند». [1] .

عنوان از : نغمه مستشار نظامی

پی نوشت ها:
[1] احقاق الحق، ج 12، ص 452 - 451.

منبع: زندگانی چهارده معصوم‏؛ سید محسن خرازی و سایر هیئت تحریریه مؤسسه در راه حق؛ مسجد مقدس جمکران چاپ اول پاییز 1386.

  • پریسا انصاری

(15)دنیا دو راهی است و شما هادی منید

شنبه, ۸ فروردين ۱۳۹۴، ۰۸:۲۴ ق.ظ

از دست برادرش ناراحت و عصبانی بود . می گفت شنیده که توی یک مهمانی بدون حضورش او را موضوع شوخی و خنده و تفریح خودشان قرار داده بودند. احساس می کرد شخصیتش را نادیده گرفته اند.

 توی یک مهمانی که قرار است اصلا موجب تازه شدن دیدارها و وسیله ی نزدیکی دلها به هم بشود ،با مسخره کردن یک مومن  موجب رنجش و ایجاد کدورت شدند.

مگر نه اینکه از نعمت های بهشتی شنیدن حرف های قشنگ و کلمات زیبا و جملات پر از محبت هست1 .

به جای اینکه توی مهمانی ها و دید و بازدید ها گل بگوییم و گل بشنویم، آتش بیار معرکه می شویم و برای اینکه توجه بقیه را به خودمان جلب کنیم و نقل مجلس باشیم هر حرفی را به زبان می آوریم !

راستی ارزشش را دارد برای لحظه ای شادی ، دلی را بشکنیم ، رابطه بین  خودمان و دیگری را تیره کنیم و بدتر از همه  راضی بشویم که امام زمانمان ما را در حال گناه ببیند؟ انتخاب عاقلانه کدام است ؟

مولایمان امام هادی النقی علیه السلام می فرمایند: اَلْهَزْلُ فُکاهَهُ السُّفَهاءِ وَصَناعَهُ الْجُهّالِ؛

مسخره کردن (و بذله گویی) دیگران، تفریح سفیهان و کار جاهلان است.
بحارالانوار، ج75، ص 369

 عنوان از:مسعود نوروزی راهی

1. وَهُدُوا إِلَى الطَّیِّبِ مِنَ الْقَوْلِ ...و آنان در بهشت پرطراوت و زیبا به آن گفتار پاک و پاکیزه و ناب رهنمون مى‏گردند...

سوره ی حج آیه ی 24
  • پریسا انصاری


و یکر فی رجعتکم...و در هنگام رجعت شما، باز می‏گردند ...*

یکرّ از ماده «کرَّ به معنای «بازگشت و رجوع مجدّد» است.
راغب اصفهانی می‏گوید: برگشتن به چیزی است، خواه خود شخص برگردد (بالذّات) یا از نظر کار و فعل بازگشت کند (بالفعل). بعضی از اهل لغت، «کرّ» را نوعی بازگشت برای ستیزه‏ جویی و یورشِ پی ‏درپی، و یکباره به یک چیز حمله‏ ور شدن دانسته‏ اند.
زائر از خداوند می‏خواهد او را از کسانی قرار دهد که در زمان رجعت امامان معصوم علیهم السلام برای یاری آنها و حمله پی‏ درپی به دشمنان آنان، به دنیا بازمی‏ گردند تا اوّلاً با دشمنان به جهاد برخیزد و ثانیاً طعم حکومت صالحان را بچشد. در ضمنِ این دعا، دعایی دیگر نهفته است و آن اینکه زائر از خداوند می‏خواهد که ایمانی به او عنایت کند تا بتواند چنین بهره ‏ای از عمر خود ببرد و توفیق رجعت را بیابد. چرا که فقط کسانی در زمان رجعت، باز خواهند گشت که مؤمن خالص باشند.

قال الصادق علیه السلام: «إنّ الرَجْعة لَیست بِعامة، و هی خاصَّة لا یرْجع إلّا مَن محض الایمان مَحْضاً اَوْ مَحض الشِّرک مَحْضاً».1 امام صادق علیه السلام فرمودند: همانا رجعت همگانی نیست. بلکه خاصّ بعضی از افراد است و فقط کسانی به دنیا باز می‏گردند که خلوص در ایمان و مؤمن خالص باشند و یا افرادی که مشرک محض باشند. مؤمنان برای ادامه حیات در حکومت صالحان باز می‏گردند و مشرکان برای چشیدن مکافات اعمال خود.


و ... یک نفر مانده از این قوم که بر می گردد         اللهم عجل لولیک الفرج

عنوان از : حسین منزوی

*از زیارت جامعه ی کبیره امام هادی علیه السلام
1. بحارالانوار، ج 53، ص 39.

منبع: پرچم‏داران هدایت، تدبری در زیارت جامعه کبیره؛ سید احمد سجادی؛ انتشارات اسوه؛ چاپ اول خرداد 1388

  • پریسا انصاری

(13)در خانه ی زهرا همه معراج نشینند

پنجشنبه, ۶ فروردين ۱۳۹۴، ۱۱:۵۶ ق.ظ


در قسمتى از حدیث ابن عباس از رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم آمده است که فرمود :

«و اما ابنتی فاطمه، فانها سیده نساء العالمین، من الاولین و الاخرین... متى قامت فى محرابها بین یدى ربها-جل جلاله-، زهر نورها لملائکة السماء، کما یزهر نور الکواکب لأهل الارض، و یقول الله- عز و جل- لملائکة: یا ملائکتی، انظروا الى امتی فاطمه، سیده امائی قائمه بین یدى، ترتعد فرائصها من خیفتى، و قد اقبلت بقلبها على عبادتى، اشهدکم انى قد آمنت شیعتها من النار..1

- و اما دخترم فاطمه، سیده و سرور زنان عالم، از اولین و آخرین آنهاست... هرگاه که در محراب عبادت در پیشگاه پروردگارش- جل جلاله- قرار مى گیرد، نورش براى ملائکه آسمان مى درخشد، چنانکه نور ستارگان براى اهل زمین تلألؤ مى کند، و خداوند- عزوجل- به ملائکه مى فرماید: اى ملائکه من، به کنیزم فاطمه، بانوی کنیزانم بنگرید ،، که چگونه در پیشگاهم ایستاده، و از خوف من بندهای بدن او می لرزد و با قلب خود (و تمام توجّه) به عبادت من روی آورده است شما را شاهد مى گیرم که شیعیانش را از آتش ایمن ساختم...

مولایمان امام هادی علیه السلام نیز همچون حضرت مادر سلام الله علیها و پدران بزرگوارشان شوق فراوانی به عبادت داشتند و اوقاتی از شب را به خلوت و راز و نیاز با معبود می گذراندند چنانکه نوه بزرگوارشان امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف دختر رسول خدا(ص) برای خود الگویی نیکو می دانند.*

امام هادی علیه السلام«همواره ملازم مسجد بود و میلی نیز به دنیا نداشت. عبادتگری فقیه بود. شب‏ها را در عبادت به صبح می‏ رساند بی آنکه لحظه ‏ای روی از قبله برگرداند. با پشمینه‏ ای بر تن و سجاده‏ ای از حصیر زیر پا به نماز می ‏ایستاد. شوق به عبادتش به شب تمام نمی‏ شد. کمی می‏ خوابید و دوباره برمی‏ خاست و مشغول عبادت می‏شد. آرام زیر لب قرآن را زمزمه می‏کرد و با صوتی محزون آیاتش را می‏خواند و اشک می ‏ریخت که هرکس صدای مناجات او را می‏شنید، می‏ گریست. گاه بر روی ریگ‏ها و خاک‏ها می‏ نشست. نیمه شب‏ها را مشغول استغفار می‏ شد و شب‏ها را به شب زنده‏ داری می‏گذراند2.شبانگاه به سجده و رکوع می‏ افتاد و با صدایی محزون و غمگین می‏گفت: خداوندا، این گناهکار پیش تو آمده و این نیازمند به تو روی آورده، خدایا، رنج او را در این راه بی ‏پاداش مگذار! بر او رحمت آور و او را ببخش و از لغزش‏هایش درگذر.3

...و یک نفر مانده از این قوم که بر کی گردد .            اللهم عجل لولیک الفرج


عنوان از : سید حمید رضا برقعی

1.الأمالی( الصدوق)، ص113

2. ائمتنا، علی محمد علی دخیل، بیروت، دار مکتبة الامام الرضا، چاپ ششم، 1402 ق، ج 2، ص 21.

3. همان، ص 257

*  قال المهدی (ع) : «فی إبنَةِ رسُولِ اللهِ (ص) لِی أسوَهٌ حَسَنَهٌ» (بحار الانوار، ج53، ص178، باب31)

  • پریسا انصاری