امام نقی علیه السلام ، خورشیدِ در تبعید

شب خانه روشن می شود چون یاد نامت می کنم

امام نقی علیه السلام ، خورشیدِ در تبعید

شب خانه روشن می شود چون یاد نامت می کنم

هادی! امامنا التقی المتقی، سلام
نور دهم! امام علی‌النقی، سلام

چون جامه که بر قامت زیبا بنشیند
مهر تو به دلهای مصفا بنشیند
هرکس به دلش مهر تو آقا بنشیند
مهرش به دل حضرت زهرا بنشیند

تو با "حسین" فرق نداری، فقط کمی
نامت غـریب مانده میان غـریب‌ها
فما إَحلی إَسمائَکُم
و چه شیرین است نامهایتان
صلی الله علیک یا ابا عبدالله

ای هدایت نجیب! آسمانی غریب!
مضطریم و منتظر، یادگار تو کجاست؟
اللهم عجل لولیک الفرج

وَ جَعَلَنِی مِمَّنْ یَقْتَصُّ آثَارَکُمْ وَ یَسْلُکُ سَبِیلَکُمْ
و خداوند مرا از آنانى قرار دهد که از آثار شما متابعت مى‌کنند و به راه شما مى‌روند

۴ مطلب در بهمن ۱۳۹۴ ثبت شده است

(7)قرآن ناطق

جمعه, ۲۳ بهمن ۱۳۹۴، ۰۸:۴۲ ق.ظ

توی آیه 67 سوره ی بقره خداوند به قوم حضرت موسی علیه السلام دستور می دهد که گاو ماده ای را سر ببرند.

با شنیدن فرمان خدا از زبان ایشان قوم موسی رو به او می گویند:"که تو ما را مسخره می کنی؟"

پاسخی که حضرت موسی به قومشان می دهند این است:" از اینکه از جاهلان باشم به خدا پناه می برم."

مولایمان امام هادی علیه السلام در حدیثی فرموده اند:الْهَزْلُ فکاهَةُ السُّفَهاءِ، وَ صَناعَةُ الْجُهّالِ.

مسخره کردن و شوخى هاى - بى مورد - از بى خردى است و کار انسان هاى نادان مى باشد.

و چه زیباست کلام خدا را از زبان شما شنیدن که مسخره کنندگان نادانانند.

بحارالأنوار: ج 75، ص 369، ح 20.*


*http://www.tebyan.net/newmobile.aspx/index.aspx?pid=31206

  • پریسا انصاری

نامش عبد الرحمان بود .مردی اصفهانی که برای تظلم و دادخواهی همراه گروهی نزد متوکل رفته بود.روزی بیرون خانه خلیفه ایستاده بود که شنید متوکل دستور داده علی بن محمد ابن الرضا علیهم السلام را احضار کنند.

پرس و جو که کرد فهمید علی بن محمد مردی علوی است که شیعه او را امامشان می دانند و ممکن است خلیفه خیال کشتنش را داشته باشد.مصمم شده بود او را ببیند که شخصی سوار بر اسب در میان جمعیت ظاهر شد.

مردم به نشانه احترام در دو طرف او صف کشیدند.نگاهش که به او افتاد مهرش در دل عبدالرحمان جای گرفت و برایش دعا کرد تا از شر متوکل در امان بماند.مولای ما ابن الرضا علیهما السلام از میان جمعیت می گذشت تا به عبدالرحمان رسید.

رو به او کرد و فرمود:«خدا دعای تو را پذیرفت و به تو طول عمر داد و مال و فرزندان تو را زیاد کرد». تمام وجود عبد الرحمان لرزید و از حال رفت.اما به کسی چیزی نگفت .به شهرش برگشت خداوند به برکت دعای مولایمان مال و فرزندان زیاد و عمر طولانی به او بخشید. اما بزرگترین نعمت خدا به او معتقد شدنش به امامت مردی بود که از دلش خبر داشت و دعایش در حق او به اجابت رسیده بود. او شیعه شده بود ...1

یا علی بن محمد الهادی ، مولای  من ، بی اعجاز نگاه فرزندتان ، صاحب الزمان

عجل الله تعالی فرجه الشریف ، زندگیمان خالی است.نه! خالی نه، پر از سیاهی ، پر از دو راهی ، پر از گمراهی است ...

شاید با طلوع آفتاب نگاهشان  زوایای سیاه و تاریک روحمان روشن شود . شاید اکسیر نگاهشان  زنگار از  قلبمهامان بزداید.

 شاید  نور نگاهشان تقدیری نو برایمان رقم بزند و دوباره  مسلمان  شویم.السلام علیک یا عین الله فی خلقه2

الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة امیرالمومنین و الائمة علیهم السلام.3

سید ما ، مولای ما ، دعا کن برای ما

مرا هزار امید است و هر هزار تویی یا صاحب الزمان

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

*سید جواد شرافت

1.ashoora.ir

بحار الانوار، ج 50، ص 142 - 141

منبع: زندگانی چهارده معصوم‏؛ سید محسن خرازی و سایر هیئت تحریریه مؤسسه در راه حق؛ مسجد مقدس جمکران چاپ اول پاییز 1386.

2.سلام بر تو ای دیده ی خدا در میان مخلوقاتش - زیارت حضرت ولی عصر (عج) در روز جمعه

3.امام رضا(علیه السلام) فرمود: در روز عید غدیر که روز عید و تبریک گفتن به یکدیگر است، مناسب است مؤمنان وقتى به یکدیگر مى رسند این جمله را بگویند. 

  • پریسا انصاری

در سامرا همسایه ی امام هادی علیه السلام بود . یونس نقاش را می گویم .پیوسته به حضور امام  می رسید و خدمت ایشان را می کرد .

موسی بن بغا از سرداران و درباریان قدرتمند عباسی نگین گرانقیمتی به یونس داده بود تا روی آن نقش بزند .

موقع نقش زدن نگین شکست و دونیم شد. یونس سراسیمه خدمت امام رسید و ماجرا را تعریف کرد.

امام فرمودند :"به منزل برو ، تا فردا جز خیر و خوبی پیش نمی آید."

روز بعد که یونس نزد موسی بن بغا رفت با درخواست عجیبش مواجه شد. موسی از او خواست که

نگین را دونیم کند تا هر کدام از دخترکانش سهمی از آن داشته باشند .

خندان پیش امام هادی علیه السلام برگشت و قضیه را تعریف کرد.

امام علیه ‏السلام خدا را ستایش کرد و به یونس فرمود: "به او چه گفتی؟"

عرض کرد: "گفتم مهلت بده فکر کنم چطور این کار را انجام دهم". فرمود: "خوب جواب گفتی"1

و همسایگی شما آرزویی است دور و شیرین و شاید دست نیافتنی. لطف و کرم شما اما خیلی نزدیک و باور کردنی.

من از همین فاصله هم خودم را زیر سایه ابرهای سفید و روشن مهربانی شما احساس میکنم که فرمودید عادتکم الاحسان و سجیتکم الکرم2

که ازکلمات نورانی شماست و بکم یکشف الله الکرب و بکم ینزل الغیث3 ...

خدا به شما گرفتاریها را برطرف کند و برای خاطر شما باران را فرو می ریزد.

 دست های خالیم را ببینید که مثل همیشه رو به آسمان لطف شما بلند است ...

فاوف لنا الکیل و تصدق علینا4

پسر حضرت زهرا دل ما را دریاب                  ما یتیمیم و فقیریم و اسیر ای باران

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم  

می نویسم که شب تار سحر می گردد/ یک نفر مانده از این قوم که برمی گردد*

*سید حمیدرضا برقعی

1.ashoora.ir

3و2.زیارت جامعه کبیره

4.سوره یوسف علیه السلام - آیه 88

  • پریسا انصاری

(4) باشد که از خزانه غیبم دوا کنند

جمعه, ۹ بهمن ۱۳۹۴، ۰۵:۱۰ ب.ظ

مفید از محمد بن علی نقل می‏کند که گفت:
زید بن علی بن حسین بن زید گفت: بیمار شدم، شب طبیب آمد، و دارویی را تجویز کرد که چند روز سحرها بخورم، شب نمی‏توانستم آن دارو را به دست آورم، طبیب از خانه بیرون رفت، و در همان وقت، غلام امام هادی علیه ‏السلام با کیسه ‏ای که عین آن دارو در آن بود وارد شد، و گفت: امام هادی علیه ‏السلام سلام می‏رساند، و می‏گوید: این دارو را چند روز بخور. من آن را گرفتم، و نوشیدم و بهبود یافتم.*

مولای من یابن الرضا کدام بیماری خطرناک تر از گناه! از تمام لحظات گناه آلود به شما پناه می آورم که خودتان در زیارت جامعه کبیره اهل بیت را به کهف الوری تشبیه کرده اید. آقای من پناهم می دهید؟

مگر جدتان رسول خدا صلی الله علیه وآله طبیب دوار بطبه نبودند.این دردها را جز داروی شفاعت شما و طلب استغفارتان درمانی نیست.

پس یا ابانا استفغر لنا...

این روزها بیشتر از همیشه به پناه امن و آرامتان محتاجم .مرا در سایه لطفتان جای دهید .


*ashoora.ir

[1] الارشاد: 332، الخرائج و الجرائح 1: 406 ح 12، المناقب لابن شهرآشوب 4: 408، بحارالأنوار 50: 150 ح 36.

منبع: فرهنگ جامع سخنان امام هادی؛ تهیه و تدوین گروه حدیث پژوهشکده باقر العلوم؛ مترجم علی مؤیدی؛ نشر معروف چاپ اول دی 1384.

عنوان : مصرعی از حافظ


مرا هزار امید است و هر هزار تویی یا صاحب الزمان- اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

  • پریسا انصاری