(24)خیلی دور ، خیلی نزدیک
دیدارها و رفت و آمدهای شما کنترل می شد.شیعیان و دوستانتان که به دیدار شما می آمدند ، اگر شناسایی می شدند از گزند خلیفه در امان نبودند.
دیدار عبدالعظیم حسنی با شما که به گوش خلیفه رسید دستور تعقیب و دستگیریش را داد ، سید الکریم نیز خود را از چشم ماموران پنهان می کرد و شهر به شهر به صورت ناشناس می رفت تا به ری رسید و همانجا ماند.عرصه را برشما و دوستانتان تنگ کرده بودند.
برای اینکه از جانب خلیفه خطری متوجه دوستان و شیعیانتان نباشداز آنها خواسته بودید کمتر به دیدارتان بیایند. نمایندگان شما بودند که وظیفه داشتند هم اموالی مثل خمس، زکات، نذورات و هدایا را تحویل بگیرند و هم به شبهات فقهی و عقیدتی شیعیان پاسخ بدهند.
دست فروش دوره گردی را که به سراغ شما آمده بود .خوب می شناختید از دوستانتان بود .به سختی خود را به شما رسانده بود وانمود می کرد که می خواهد چیزی را به شما بفروشد .در همان حین سوالاتش را پرسید و امانت هایی را که پیش او بود به شما سپرد و به سرعت از آنجا دور شد.
بعضی وقت ها هم تنها راه ارتباط شیعیان با شما نوشتن نامه بود .توی نامه هایشان از شما می خواستند برای رفع گرفتاری هایشان دعا کنید. یا می خواستند تکلیفشان را در مورد امام بعد از شما بدانند.بعضی ها هم سوالات اعتقادی و فقهی می پرسیدند.
- ۹۴/۰۱/۱۸