(8)ما را به جبر هم که شده سر به زیر کن/خیری ندیده ایم از این اختیارها*
کودک1 که
بودم یک روز همراه پدرم مقابل درب خانه متوکل ایستاده بودیم.گروه زیادی از مردم هم حضور
داشتند.
همانجا بود که ابن الرضا امام هادی علیه السلام را دیدم.به محض ورودِ ایشان مردم به احترامشان پیاده شدند.
پس از ورودشان به داخل خانه ، شنیدم که بعضیها می گفتند که چرا ما به خاطر" او " از
مرکب پیاده شویم ؛
نه سنش از ما بیشتر است و نه شرافتش! و قسم خوردند که دیگر این کار را نکنند.
ابوهاشم جعفری2 هم قسم خورد که وقتی آنها امام را ببینند با فروتنی به احترامش پیاده خواهند شد.
نگاه حضرت که به آنها افتاد دست خودشان نبود ، ناخودآگاه به ایشان ادای احترام کردند و پیاده شدند. ابوهاشم راست گفته بود.
یا صاحب الزمان ، و من هر روز منتظرم هر روز دعای اللهم ارنی الطلعة الرشیدة 3
را زمزمه می کنم تا شکوه و عظمت الهی که از پدر بزرگ عزیزتان امام هادی علیه السلام به ارث برده اید را ببینم...
شاید قلب زنگار گرفته ی من هم نرم شود...
شاید من هم سر به راه بشوم ...
آقای من ،
ما را به جبر هم که شده سر به زیر کن خیری ندیده ایم از این اختیارها
سید ما ، مولای ما ، دعا کن برای ما
اللهم صل علی فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها والسر المستودع فیها بعدد ما احاط به علمک
*علی اکبر لطیفیان
1.محمد بن حسن اشتری علوی
2. از شیعیان امام هادی علیه السلام
3.از دعای ندبه
- ۹۴/۱۲/۰۷