امام نقی علیه السلام ، خورشیدِ در تبعید

شب خانه روشن می شود چون یاد نامت می کنم

امام نقی علیه السلام ، خورشیدِ در تبعید

شب خانه روشن می شود چون یاد نامت می کنم

هادی! امامنا التقی المتقی، سلام
نور دهم! امام علی‌النقی، سلام

چون جامه که بر قامت زیبا بنشیند
مهر تو به دلهای مصفا بنشیند
هرکس به دلش مهر تو آقا بنشیند
مهرش به دل حضرت زهرا بنشیند

تو با "حسین" فرق نداری، فقط کمی
نامت غـریب مانده میان غـریب‌ها
فما إَحلی إَسمائَکُم
و چه شیرین است نامهایتان
صلی الله علیک یا ابا عبدالله

ای هدایت نجیب! آسمانی غریب!
مضطریم و منتظر، یادگار تو کجاست؟
اللهم عجل لولیک الفرج

وَ جَعَلَنِی مِمَّنْ یَقْتَصُّ آثَارَکُمْ وَ یَسْلُکُ سَبِیلَکُمْ
و خداوند مرا از آنانى قرار دهد که از آثار شما متابعت مى‌کنند و به راه شما مى‌روند

(9)مرا هم به نام کوچکم بخوان...

پنجشنبه, ۲۰ اسفند ۱۳۹۴، ۱۱:۳۴ ق.ظ

دوران خلافت واثق – خلیفه ی عباسی – بود که روزی  عده ‏ای از آشوب گران برای دست گیری عرب‏های بیابان نشین و ظلم و اذیت آن‏ها، وارد مدینه شدند . ابوهاشم از یاران نزدیک ابن الرضا امام هادی علیه السلام همان روز خدمت امام علیه السلام بود.

امام هادی علیه السلام رو به ابو هاشم کردند و فرمودند: ای ابوهاشم! برخیز، تا با همدیگر بیرون برویم و این افراد آشوب گر و نیز سر دسته‏ ی آن‏ها را ببینیم که در چه وضعیتی هستند.

همراه امام از منزل خارج شدند و بعد از قدری پیاده روی کناری ایستادند.

سردسته ی آشوبگران که به نزدیکی امام نقی علیه السلام رسید ، امام با او به زبان ترکی صحبت کردند .او از اسبش پیاده شد و دو دست امام را گرفت و بوسید.

ابو هاشم نمی توانست تعجبش را پنهان کند.حس کنجکاوی او را به سمت سر دسته ی آشوبگران کشاند.می خواست بداند بین او و اباالحسن امام هادی علیه السلام چه گذشته است که اینطور منقلبش کرده.

ابوهاشم با اصرار از او خواست تا علت پیاده شدنش از اسب و تواضعش را نسبت به امام برایش بگوید.

مرد از ابوهاشم پرسید که "آیا این مرد پیغمبر است؟" و وقتی با پاسخ منفی او مواجه شد ادامه داد: : این مرد مرا با نامی صدا کرد که درکودکی، در شهرهای خودمان مرا به آن نام صدا می‏کردند و کسی از آن خبر نداشت و آن را نمی‏دانست، بجز این مرد!1

مولای من ! مرا هم به نام کوچکم بخوان ...

با من هم به زبان مادری ام سخن بگو...

شاید دل من هم نرم شود ، شاید من هم مثل آن مرد از اسبم پیاده شوم

راکب الحرون أسیر نفسه2

کسی که بر اسب سرکش سوار است اسیر هوای نفس خویش است ... این جمله ی خودِ شماست.

پس مرا هم به نام کوچکم بخوان ...

اللهم صل علی فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها و سرالمستودع فیها بعدد ما احاط به علمک

1.اعلام الوری طبرسی: ج 2، ص 117، الخرایج و الجرائح: ج 2، ص 674، ح 4، الثاقب فی المناقب: ص 538، ح 478

منبع: چهل داستان و چهل حدیث از امام علی هادی؛ عبدالله صالحی؛ مهدی یار.ashoora.ir

2.مسند الامام الهادی، ص 304

  • پریسا انصاری

کودک1 که بودم یک روز همراه پدرم مقابل درب خانه متوکل ایستاده بودیم.گروه زیادی از مردم هم حضور داشتند.

همانجا بود که ابن الرضا امام هادی علیه السلام را دیدم.به محض ورودِ ایشان مردم به احترامشان پیاده شدند.

 پس از ورودشان به داخل خانه ، شنیدم که بعضیها  می گفتند که چرا ما به خاطر" او " از مرکب پیاده شویم ؛
نه سنش از ما بیشتر است و نه شرافتش! و قسم خوردند که دیگر این کار را نکنند.

ابوهاشم جعفری2 هم قسم خورد که وقتی آنها امام را ببینند با فروتنی به احترامش پیاده خواهند شد.

نگاه حضرت که به آنها افتاد  دست خودشان نبود ، ناخودآگاه به ایشان ادای احترام کردند و پیاده شدند. ابوهاشم راست گفته بود.

یا صاحب الزمان ، و من هر روز منتظرم هر روز دعای اللهم ارنی الطلعة الرشیدة  

را زمزمه می کنم تا  شکوه و عظمت  الهی که از پدر بزرگ عزیزتان امام هادی علیه السلام  به ارث برده اید را ببینم...

شاید قلب زنگار گرفته ی من هم نرم شود...

شاید من هم  سر به راه بشوم ...

آقای من ،

ما را به جبر هم که شده سر به زیر کن           خیری ندیده ایم از این اختیارها

سید ما ، مولای ما ، دعا کن برای ما

اللهم صل علی فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها والسر المستودع فیها بعدد ما احاط به علمک

*علی اکبر لطیفیان

1.محمد بن حسن اشتری علوی

2. از شیعیان امام هادی علیه السلام

3.از دعای ندبه

  • پریسا انصاری

(7)قرآن ناطق

جمعه, ۲۳ بهمن ۱۳۹۴، ۰۸:۴۲ ق.ظ

توی آیه 67 سوره ی بقره خداوند به قوم حضرت موسی علیه السلام دستور می دهد که گاو ماده ای را سر ببرند.

با شنیدن فرمان خدا از زبان ایشان قوم موسی رو به او می گویند:"که تو ما را مسخره می کنی؟"

پاسخی که حضرت موسی به قومشان می دهند این است:" از اینکه از جاهلان باشم به خدا پناه می برم."

مولایمان امام هادی علیه السلام در حدیثی فرموده اند:الْهَزْلُ فکاهَةُ السُّفَهاءِ، وَ صَناعَةُ الْجُهّالِ.

مسخره کردن و شوخى هاى - بى مورد - از بى خردى است و کار انسان هاى نادان مى باشد.

و چه زیباست کلام خدا را از زبان شما شنیدن که مسخره کنندگان نادانانند.

بحارالأنوار: ج 75، ص 369، ح 20.*


*http://www.tebyan.net/newmobile.aspx/index.aspx?pid=31206

  • پریسا انصاری

نامش عبد الرحمان بود .مردی اصفهانی که برای تظلم و دادخواهی همراه گروهی نزد متوکل رفته بود.روزی بیرون خانه خلیفه ایستاده بود که شنید متوکل دستور داده علی بن محمد ابن الرضا علیهم السلام را احضار کنند.

پرس و جو که کرد فهمید علی بن محمد مردی علوی است که شیعه او را امامشان می دانند و ممکن است خلیفه خیال کشتنش را داشته باشد.مصمم شده بود او را ببیند که شخصی سوار بر اسب در میان جمعیت ظاهر شد.

مردم به نشانه احترام در دو طرف او صف کشیدند.نگاهش که به او افتاد مهرش در دل عبدالرحمان جای گرفت و برایش دعا کرد تا از شر متوکل در امان بماند.مولای ما ابن الرضا علیهما السلام از میان جمعیت می گذشت تا به عبدالرحمان رسید.

رو به او کرد و فرمود:«خدا دعای تو را پذیرفت و به تو طول عمر داد و مال و فرزندان تو را زیاد کرد». تمام وجود عبد الرحمان لرزید و از حال رفت.اما به کسی چیزی نگفت .به شهرش برگشت خداوند به برکت دعای مولایمان مال و فرزندان زیاد و عمر طولانی به او بخشید. اما بزرگترین نعمت خدا به او معتقد شدنش به امامت مردی بود که از دلش خبر داشت و دعایش در حق او به اجابت رسیده بود. او شیعه شده بود ...1

یا علی بن محمد الهادی ، مولای  من ، بی اعجاز نگاه فرزندتان ، صاحب الزمان

عجل الله تعالی فرجه الشریف ، زندگیمان خالی است.نه! خالی نه، پر از سیاهی ، پر از دو راهی ، پر از گمراهی است ...

شاید با طلوع آفتاب نگاهشان  زوایای سیاه و تاریک روحمان روشن شود . شاید اکسیر نگاهشان  زنگار از  قلبمهامان بزداید.

 شاید  نور نگاهشان تقدیری نو برایمان رقم بزند و دوباره  مسلمان  شویم.السلام علیک یا عین الله فی خلقه2

الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة امیرالمومنین و الائمة علیهم السلام.3

سید ما ، مولای ما ، دعا کن برای ما

مرا هزار امید است و هر هزار تویی یا صاحب الزمان

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

*سید جواد شرافت

1.ashoora.ir

بحار الانوار، ج 50، ص 142 - 141

منبع: زندگانی چهارده معصوم‏؛ سید محسن خرازی و سایر هیئت تحریریه مؤسسه در راه حق؛ مسجد مقدس جمکران چاپ اول پاییز 1386.

2.سلام بر تو ای دیده ی خدا در میان مخلوقاتش - زیارت حضرت ولی عصر (عج) در روز جمعه

3.امام رضا(علیه السلام) فرمود: در روز عید غدیر که روز عید و تبریک گفتن به یکدیگر است، مناسب است مؤمنان وقتى به یکدیگر مى رسند این جمله را بگویند. 

  • پریسا انصاری

در سامرا همسایه ی امام هادی علیه السلام بود . یونس نقاش را می گویم .پیوسته به حضور امام  می رسید و خدمت ایشان را می کرد .

موسی بن بغا از سرداران و درباریان قدرتمند عباسی نگین گرانقیمتی به یونس داده بود تا روی آن نقش بزند .

موقع نقش زدن نگین شکست و دونیم شد. یونس سراسیمه خدمت امام رسید و ماجرا را تعریف کرد.

امام فرمودند :"به منزل برو ، تا فردا جز خیر و خوبی پیش نمی آید."

روز بعد که یونس نزد موسی بن بغا رفت با درخواست عجیبش مواجه شد. موسی از او خواست که

نگین را دونیم کند تا هر کدام از دخترکانش سهمی از آن داشته باشند .

خندان پیش امام هادی علیه السلام برگشت و قضیه را تعریف کرد.

امام علیه ‏السلام خدا را ستایش کرد و به یونس فرمود: "به او چه گفتی؟"

عرض کرد: "گفتم مهلت بده فکر کنم چطور این کار را انجام دهم". فرمود: "خوب جواب گفتی"1

و همسایگی شما آرزویی است دور و شیرین و شاید دست نیافتنی. لطف و کرم شما اما خیلی نزدیک و باور کردنی.

من از همین فاصله هم خودم را زیر سایه ابرهای سفید و روشن مهربانی شما احساس میکنم که فرمودید عادتکم الاحسان و سجیتکم الکرم2

که ازکلمات نورانی شماست و بکم یکشف الله الکرب و بکم ینزل الغیث3 ...

خدا به شما گرفتاریها را برطرف کند و برای خاطر شما باران را فرو می ریزد.

 دست های خالیم را ببینید که مثل همیشه رو به آسمان لطف شما بلند است ...

فاوف لنا الکیل و تصدق علینا4

پسر حضرت زهرا دل ما را دریاب                  ما یتیمیم و فقیریم و اسیر ای باران

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم  

می نویسم که شب تار سحر می گردد/ یک نفر مانده از این قوم که برمی گردد*

*سید حمیدرضا برقعی

1.ashoora.ir

3و2.زیارت جامعه کبیره

4.سوره یوسف علیه السلام - آیه 88

  • پریسا انصاری

(4) باشد که از خزانه غیبم دوا کنند

جمعه, ۹ بهمن ۱۳۹۴، ۰۵:۱۰ ب.ظ

مفید از محمد بن علی نقل می‏کند که گفت:
زید بن علی بن حسین بن زید گفت: بیمار شدم، شب طبیب آمد، و دارویی را تجویز کرد که چند روز سحرها بخورم، شب نمی‏توانستم آن دارو را به دست آورم، طبیب از خانه بیرون رفت، و در همان وقت، غلام امام هادی علیه ‏السلام با کیسه ‏ای که عین آن دارو در آن بود وارد شد، و گفت: امام هادی علیه ‏السلام سلام می‏رساند، و می‏گوید: این دارو را چند روز بخور. من آن را گرفتم، و نوشیدم و بهبود یافتم.*

مولای من یابن الرضا کدام بیماری خطرناک تر از گناه! از تمام لحظات گناه آلود به شما پناه می آورم که خودتان در زیارت جامعه کبیره اهل بیت را به کهف الوری تشبیه کرده اید. آقای من پناهم می دهید؟

مگر جدتان رسول خدا صلی الله علیه وآله طبیب دوار بطبه نبودند.این دردها را جز داروی شفاعت شما و طلب استغفارتان درمانی نیست.

پس یا ابانا استفغر لنا...

این روزها بیشتر از همیشه به پناه امن و آرامتان محتاجم .مرا در سایه لطفتان جای دهید .


*ashoora.ir

[1] الارشاد: 332، الخرائج و الجرائح 1: 406 ح 12، المناقب لابن شهرآشوب 4: 408، بحارالأنوار 50: 150 ح 36.

منبع: فرهنگ جامع سخنان امام هادی؛ تهیه و تدوین گروه حدیث پژوهشکده باقر العلوم؛ مترجم علی مؤیدی؛ نشر معروف چاپ اول دی 1384.

عنوان : مصرعی از حافظ


مرا هزار امید است و هر هزار تویی یا صاحب الزمان- اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

  • پریسا انصاری

(3) اباالحجة

دوشنبه, ۲۸ دی ۱۳۹۴، ۰۷:۲۹ ب.ظ

روز هشتم ربیع الثانی بود که خورشید خانه ی مولایمان امام علی بن محمدٍ الهادی طلوع کرد و جهان را به نور وجودش آراست.

 یازدهمین امام شیعه و پدر امام زمان.روشنی چشم پدر و میوه دل مادرش خانم حُدیث علیها سلام. میلادشان بر ما مبارک.


ای حضرت معشوق ای لیلاترینم                          من از همه پروانه ها شیدا ترینم

                                                    ...

شرح کمالات تو را یک روز خواندیم                            دیدیم در تو سیره ی پیغمبری را

صد بار دنیا امتحان کرد و ندادیم                               یک ذره از مهر امام عسگری را

ما خاکسار صبح و شام اهل بیتیم                           فردای محشر هم غلام اهل بیتیم

امشب اگر دست شما بالا بیاید                              امید آن داریم که آقا بیاید

دستی ببر بالا که در این فصل سرما                        در خانه های ما کمی گرما بیاید

دستی ببر بالا که در این خشکسالی                      آقای ما با هیبت سقا بیاید

دستی ببر بالا که در یک جمعه سبز                        آن انتقام ظهر عاشورا بیاید

این روزها با ذوالفقار مرد کوفه                                بهر تقاص چادر زهرا بیاید

امشب دلم سمت افقـهای ظهوراست                     چشم انتظارظهـرفردای ظهور است*


                                            اللهم عجل لولیک الفرج


*علی اکبر لطیفیان

  • پریسا انصاری

(2) سید الکریم

جمعه, ۲۵ دی ۱۳۹۴، ۱۰:۴۲ ق.ظ

"حضرت عبدالعظیم حسنی معروف به «سیدالکریم» فرزند عبدالله‌، فرزند علی بن حسن، فرزند حسن بن زید، فرزند زید بن حسن (ع)، فرزند علی ابن ابی‌طالب است که با چهار واسطه به امام حسن مجتبی (ع) و با پنج واسطه به حضرت علی (ع) می‌‌رسد.

پدر بزرگوارش عبدالله و مادر گرامی‌اش فاطمه دختر «عقبة بن قیس» است. ولادت با سعادت حضرت عبدالعظیم (ع) در سال 173 هجری قمری در شهر مقدس مدینه واقع شد و مدت 79 سال عمر با برکت او با دوران امامت چهار امام معصوم، یعنی امام موسی کاظم، امام رضا، امام محمد تقی و امام علی النقی (ع) مقارن بود.

ستایش‌هایی که امامان معصوم (ع) از وی به عمل آورده‌اند، نشان دهنده‌ی شخصیت علمی و مورد اعتماد اوست؛ حضرت امام هادی (ع) گاهی اشخاصی را که سؤال و مشکلی داشتند، راهنمایی می‌فرمودند که از حضرت عبدالعظیم حسنی (ع) بپرسند و او را از دوستان حقیقی خویش می‌شمردند و معرفی می‌فرمودند. ابوحماد رازی می‌گوید: «در سامرا بر امام هادی (ع) وارد شدم و درباره‌ی مسائلی از حلال و حرام از آن حضرت پرسیدم و حضرت پاسخ فرمود. زمانی که خواستم خداحافظی کنم، فرمود: «ای حماد! هرگاه در ناحیه‌ای که زندگی می‌کنی، مشکلی در امر دینت برایت پیش آمد، از عبدالعظیم حسنی (ع) بپرس و سلام مرا به او برسان»."*


چهارم ربیع الثانی ، روز میلادشان مبارک!

می نویسم که شب تار سحر می گردد       یک نفر مانده از این قوم که بر می گردد**

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

*Ashoora.ir

**سید حمید رضا برقعی


  • پریسا انصاری

(1)و باز هم ... سلام

دوشنبه, ۲۱ دی ۱۳۹۴، ۰۷:۱۴ ب.ظ

سلام بر امام پاکی ها ابن الرضا علی بن محمد النقی الهادی

دوباره پنجره ای رو به نور گشوده ام

دوباره آفتابگردان روی شما شده ام

دوباره نسیم یاد شماست که عطر خدا را در لحظه هایم می پراکند و روزهایم را به رنگ خدا می کند

و من دوباره از شما می نویسم که سخت تشنه زلال کلامتان هستم و دلتنگ طنین شیرین نامتان. فما احلی اسمائکم...

"یا علی"

  • پریسا انصاری

(35)اموال یا اعمال

يكشنبه, ۵ مهر ۱۳۹۴، ۱۰:۲۵ ق.ظ

هادی آل فاطمه علیهما السلام فرمودند:

الناسُ فِی الدنیا بِالاموالِ و فی الاخرَةِ بِالإَعمالِ1

مردم در دنیا با اموالشان و در آخرت با اعمالشان هستند.

اعتبار مردم در دنیا به مال است و در آخرت به عمل .اینجا هر چقدر ثروتمندتر ، محترم تر و آنجا هر چقدر نیکوکارتر محبوب تر . نباید توی محاسباتم اشتباه کنم .حواسم باشد که قوانین و مناسبات حاکم براین دو دنیا را بشناسم .که بفهمم باید خودم را برای روزی آماده کنم که اعمالم با من خواهند بود نه اموالم.اموال و فرزندان سرمایه ی دنیا هستند و اعمالم توشه ی آن روز نزدیک.

"روزی که نه مال و نه فرزندان به حال کسی سود نمی بخشد، مگر کسی که با دلی پاک و سالم به سوی خدا بیاید."

یَوْمَ لا یَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ * اِلّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ2

 


1-بحارالانوار ج 78 ص 368

 2.سوره شعرا/88 و89

  • پریسا انصاری